چیزی را فهمیده ام که در پوستم نمی گنجم! همیشه با خجالت به حوری فکر می کردم و می گفتم یعنی خدا گفته که به بهشت بیایید و با حوری ها بروید پارتی؟ یعنی اینقدر سخیف؟ اما ای مردم جریان اصلا چیزی که فکر می کنید نیست. امیدوارم خدا این بی‌بصیرتان را ببخشد که به نام تفسیر، آبروی خدا را می برند! نگاه همه ی شما به جریان اشتباه است!البته اشتباه از خودمان هم هست که عقلمان را به دست آنها سپرده ایم!

تفسیر حوری:
یکراست می روم سر اصل مطلب: در آیه ۷۲ و ۷۴ سوره الرحمن گفته شده: «حورانی پرده نشین در خیمه ها. دست هیچ انس و جنی پیش از این به آنها نرسیده است» بنابراین بی بصیرتان به ما گفتند که بهشت جای هوسرانی بی حد و مرز است و به راستی هر کسی به دنبال مراد خود است! یعنی آنها یک بار فکر نکردند که شاید این کلمات، رموزی باشد به شکل استعاره؟ خدا چند بار گفت که در کلام تدبر کنید؟

تأویل حوری:
ما همیشه به حرف مفسرینی گوش دادیم که هیچ از تأویل نمی دانستند! تأویل یعنی کشف اسرار و مکاشفه در بطن کلام و این علما را به بطن کلام راهی نبود. اینجاست که تفاوت عالِم و عارف مشخص می شود. ابن عربی و شمس تبریزی هرکدام به نحوی گفتند که در پس این معنای ظاهری، مفهومی عظیم است. آنها با مکاشفه در کلام، گفتند: حوری همان حقیقت است که تاکنون دست هیچ انس و جنی به آن نرسیده و خدا این رمز پاک و بکر را به کسی که لایق باشد عطا می کند. حوری رمز ورود شخصی شماست که در پاکتی مهر و موم شده و به شما اجازه می دهد که خدا را بی‌واسطه درک کنید. آری مگر کسی که محضر خدا را دریافت، به دنبال چیزی غیر از او مثلا ارضای نیازهای حیوانی است؟ کسی که بی نیاز را دریافت، از غیر او بی نیاز است! این است آن حوری که عالمان بی بصیرت نفهمیدند و برای همین بود که شمس از صَرفیون بیزار بود و می گفت که در کلمات گیر کرده اند.

حوری کجاست:
همیشه گفتند که حوری در بهشت است و یک بار به معنی عمیق این مصرع از صائب تبریزی دقت کنید که گفت: «هرکجا وقت خوشی رو دهد آنجاست بهشت!». بله بهشت آنجاست که حوری به ما عطا شود!

شما را نمی دانم اما راستش حالا دیگر از بیان مبحث حوری خجالت نمی کشم بلکه طالب آنم. ما تا ابد مدیون کسی هستیم که گفت: حوری رمزی فراتر از وحدت است یعنی ملاقات با خدا که دست هیچ جن و انسی بجز اهل یقین به آن نخواهد رسید…