شینتو :: خط سوم | شمس تبریزی

خط سوم | شمس تبریزی

ادبی، الهیاتی، عرفانی، فلسفی، هنری، اجتماعی

۳ مطلب با موضوع «تمام مقالات :: ادیان الهیات اخلاق و عرفان :: ادیان :: شینتو» ثبت شده است

خط سوم
دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست، کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست - وحشی بافقی

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست، کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست - وحشی بافقی

تا حالا چندین پست در مورد عهد و وفای به عهد نوشته ام اما تا حالا فرصت نشده که به تبعات عهدشکنی اشاره کنم. آیا تا حالا به آن فکر کرده اید؟

سنتز یا دگردیسی:
اگر با کسی عهد بستید، فراموش نکنید که این پیمان بین دو شخص است و نمی توان آنرا یکطرفه فسخ کرد. کسی که یک بار مورد عهد شکنی قرار بگیرد، دیگر نسبت به هرچه عهد است بی اعتماد می شود. او اگر همچنان پایبند به اعتقادات انسانی باشد، این کار را با کسی نمی کند ولی اگر نباشد، خواهد فهمید که عهدشکنی آنچنان هم سخت نبوده. حالا شما او را به یک عهدشکن با سایرین تبدیل کرده اید.

شبهای سخت:
بزرگی می گفت: مشکل دروغگو این نیست که کسی به او اعتماد نمی کند. مشکل آن است که او نیز به کسی اعتماد ندارد. آری به راستی که عهدشکن هرگز نمی تواند نسبت به دیگران اعتماد کامل داشته باشد. او همیشه در انتظار خیانت به عهد است که این اتفاق قطعا رخ خواهد داد. این وعده ی خط سوم است. همانطور که هیچ زناکاری ازدواج نمی کند الا با زناکار، هیچ خیانتکاری هم آینده ای نخواهد داشت الا با خیانتکار. این همان ترسی است که باعث بی اعتمادی به سایرین نیز می شود. چنین شخصی شبهای سختی خواهد داشت.

نگاه ها:
کسی که یک بار به کسی خیانت کند،در نظر همه انسانی غیر قابل اعتماد است. همه می دانند که او با خیانت آشناست. همین ‌موضوع است که باعث بی اعتمادی سایرین به او می شود.

تخریب:
شما با خیانت و عهدشکنی، اعتقاد و ایمان شخصی را به تعهد تخریب می کنید. او با خودش خواهد گفت که این همان چیزیست که قرار بود مانع بروز اتفاقاتی بشود اما نشد و چه تضمینی هست که سایرین به اعتمادم خیانت نکنند؟ آری او نیز دیگر هیچکس را باور نخواهد داشت و باید خوش‌اقبال باشد که این رویکرد را به خدا نیز بسط ندهد. شاید او خدا را ضامن تعهدات بداند.

نتیجه:
همانطور که بیان شد، عهدشکنی را باید یک رخداد فردی دانست که بر اجتماع و حتی ایمان ایشان نیز موثر است و به سرعت تبدیل به اپیدمی می شود.در شینتو (شریعت ژاپن) تعریفی برای گناه و ثواب وجود ندارد اما بی آبرویی پایان همه چیز است و بی آبرو راهی ندارد جز خودکشی. حالا کسی که پیش خدا نیز آبرویی ندارد چه باید بکند؟

وقتی که کوهنوردان در سراب،ستاره ای را چون عطیه ای برای مسیریابی گیتی ببیند، هرگز کاشف نخواهند بود. راستی روز کوهنورد مبارک…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خط سوم
خط سوم
به یک دل دو دوست نتوان داشت - حضرت سعدی

به یک دل دو دوست نتوان داشت - حضرت سعدی

شب گذشته رفیقم پستی را از موسسه حیات حسنی درخصوص کارگاه آموزش مهارتهای چندهمسری برایم ارسال کرد. در برخورد اول با مسئله که به جوک شباهت داشت، به یاد گله ای بز افتادم که یک نر تعداد زیادی ماده را بارور میکند و این را در تصویر این مطلب نیز می بینید. نتایج تحقیقاتم در مورد این موسسه را در ادامه خواهم گفت اما اینجا به موضوع چندهمسری از نظر خودم میپردازم که مدتها در فکر آن بودم.

چندهمسری:
این پدیده شامل چندشوهری (که تقریبا در تمام شریعتها ممنوع است) و چندزنی (که در مسیحیت ممنوع،در یهودیت منسوخ و بخصوص در اسرائیل ممنوع، و در شاخه های بودیسم و هندوئیسم عموما خارج از شریعت است لیکن اکثرا کاری ناپسند است). صرفنظر از شمنیسم (جادوگری) مغولستان، آفریقا و… که اصولا شریعت محسوب نمیشوند، این پدیده فقط در اسلام مجاز و جاری است بنابراین به بررسی چندزنی در اسلام میپردازم.

ریشه شناسی:
گفته شده که در دوره جاهلیت عربستان، بدلیل انواع دلایل جهالتبار مثل نزاع، جنگ و… ،تعداد زنان چهار برابر مردان بود و شاید اصلیترین دلایل ننگ آور بودن تولد دختر و زنده به گور کردن او نیز همین کثرت بوده است. قطعا مجاز دانستن ازدواج مکرر در اسلام، به زن حق حیات میداد تا از موجودی ننگ آور و محکوم به دفن، به زنده ای که وظیفه ای جز لذت دادن به مرد ندارد ارتقا یابد و حقوقی مثل مهریه به او داده شد که البته بحث آن نیز بسیار است. اما آیا هنوز هم نسبت زنان چهار برابر مردان است؟هنوز هم جهالت در حد صدر اسلام است؟

دستور شریعت:
در آیه سوم سوره نساء گفته شده است: «و اگر میترسید که (بهنگام ازدواج با دختران یتیم،) عدالت را رعایت نکنید، با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمائید،دو یا سه یا چهار همسر و اگر میترسید عدالت را رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید،و یا از (کنیزانی) که مالک آنهائید استفاده کنید، این کار از ظلم و ستم بهتر جلوگیری می‌کند». نقد موضوع برده داری جنسی در این مجال نمیگنجد و از آن صرفنظر میکنم.

عدالت:
مشخص است که اسلام شرط لازم برای ازدواج مجدد را عدالت می داند.اگر فرض کنیم که خدا عادل است، کسی که ذره ای کمتر از عدل او را داشته باشد عادل نیست. با فرض این شرایط، آیا کسی باقی میماند که بتواند عدالت را جاری کند؟ بله فقط کسی عادل است که در خدا فنا شده و با او یکی شده باشد و این مشخصه برای انبیا و اولیاء است. در این زمان است که عدل خدا از طریق شخص جاری خواهد شد. لطفا تا زمانی که از اولیای خدا نشده اید، به ازدواج مجدد فکر نکنید. فعلا سعی کنید در قبال همان یکی عادل باشید که قطعا همان را هم هرگز نمی توانید!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خط سوم
خط سوم
که لیلی گرچه در چشم تو حوریست؛ به هر جزوی ز حسن او قصوریست - وحشی بافقی

که لیلی گرچه در چشم تو حوریست؛ به هر جزوی ز حسن او قصوریست - وحشی بافقی

امشب پس از ماه ها تحقیق، از موضوعی خواهم نوشت که وجه اشتراک تمام فرهنگ‌ها، شریعت‌ها و افسانه ها است. از نیمه ی تاریک لیلی!

لیلیت:
در تورات، کتاب پیدایش، باب یک گفته شده: پس خدا آدم را بصورت خود آفرید… ایشان را نر و ماده آفرید اما در باب دوم می بینیم که مجددا گفته شده: خدا گفت: خوب نیست که آدم تنها باشد. پس برایش معاونی موافق وی بسازم در اینجا سوالی مهم وجود دارد: همزاد آدم چه کسی بود!؟ توجه کنید که این سوال به معنی عدم وجود حوا نیست و تناقضی با سایر کتب الهی نیز ندارد. لیلیت از جنسی دیگر ساخته شد که با آدم همخوانی نداشت. در افسانه های بابلی، بین النحرین، آشوری، عبری، هندی، چینی و… که اصولاً دارای ریشه ای یکسان نیستند نیز به لیلیت اشاره شده است.

آل:
احتمالا در فرهنگ شما هم زنی با نام آل یا زائوترسان وجود دارد که نوزادان پسر را می کشد و دختران را می دزدد. او از قیچی، آهن، پیاز، سیر و… می ترسد و جالب نیست که در کوجیکی، وقتی پیاز به کامی (خدای) کوهستان برخورد کرد، او را کشت؟ یهودیان تا سه سالگی موهای پسران را کوتاه نمی کنند تا آل دچار شک شود، و اکثر اقوام ایرانی هم زائو و زن باردار را تا مدتها تنها نمی گذارند. راستی در فرهنگ شما، چه مشخصاتی از آل وجود دارد؟

لیلی:
دقیقا مشخص نیست که لیلی از کجا وارد فرهنگ ایرانی شده است اما معلوم است که رابطه ای بسیار پیچیده بین لیلی، لیلیت و آل وجود دارد! لیلیت در افسانه های عاشوری و بابلی و…، مامور فریفتن مردان بود و در متون یهودی مشخص شد که این موجود، بواسطه تفاوت ماهیتی با آدم، توانایی قرارگیری در کنار او را نداشت بنابراین حوا را ساخت. قطعا رابطه ی بین زنان آمازون یونانی و آل غیر قابل انکاری است و ما تبلور آنرا در افسانه های سومری هم می بینیم. در ادبیات ما نیز، لیلی دست نیافتنی، چموش، حاضر به جواب، باهوش، مرموز و اغواگر است تا حدی که مجنون با صدای پایش بیهوش می شد!

با کنار هم قرار گرفتن تمام قطعات پازل یعنی شریعت ها، داستانها، اعتقادات، باورها و افسانه ها به نتیجه ای مهم می رسیم. اسمش را هرچه می خواهید بگذارید اما او هست. راستی در فرهنگ شما چگونه از او یاد می شود؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خط سوم