مربوط به خط سوم :: خط سوم | شمس تبریزی

خط سوم | شمس تبریزی

ادبی، الهیاتی، عرفانی، فلسفی، هنری، اجتماعی

۷ مطلب با موضوع «تمام مقالات :: مناسبتی :: مربوط به خط سوم» ثبت شده است

خط سوم
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را - حضرت حافظ

گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را - حضرت حافظ

گاهی سخت می شود:
مدتی هست که وقتی چیزی را برای پست آماده می کنم، با خودم می گویم که این مطلب بیش از حد پیچیده است و قابل درک نیست. گاهی می بینم که متن پست را نمی شود بصورت یکپارچه و ادبی در آورد. و حتی آن مطلب نیاز به توضیحات فراوان ندارد و کوتاهتر از یک مقاله است. بعضی مطالب هستند که اگر توضیح داده شوند، زیبایی خود را از دست می دهند. بنابراین تصمیم گرفته ام که تغییراتی در نحوه ی پستهای خط سوم بدهم.

شبکه ها:
‌همانطور که می دانید، درحال حاضر خط سوم در اینستاگرام، تلگرام، توییتر، فیسبوک، تامبلر و… حضور دارد و همین باعث می شود که اصول آنها نیز رعایت شوند. مثلا در توییتر نمی توان متن طولانی نوشت و در تامبلر هم ضرورتی برای استفاده از کلمات کلیدی وجود ندارد. با توجه به این موارد، باید استانداردی در نگارش را پیش گرفت که تمام شبکه ها را پشتیبانی کند. با کلیک بر روی لینک در بیو، می توانید تمام شبکه ها را مشاهده فرمایید. ضمنا متون درج شده در توییتر کمی متفاوت است بنابراین پیشنهاد می کنم که اگر توییتر دارید، خط سوم را در آنجا هم دنبال کنید.

تغییر:
با توجه به چهار دلیلی که در بالا ذکر کردم و اصول سایر شبکه های اجتماعی، می خواهم از این ببعد مطالب را از نظر پیچیدگی دسته بندی کرده و متون کوتاه را نیز درج کنم اما مقالات و مطالبی که توضیحات طولانی نیاز دارند را همچنان درج خواهم کرد.

سوالات:

  1. ⁩آیا با این شیوه ی جدید موافقید؟
  2. ⁩به نظر شما چطور نوشته شود بهتر است؟
  3. ⁩با توجه به پست های قبلی، آیا توضیحات کامل را مفید می دانید و یا درج کوتاه؟
  4. ⁩اگر پیشنهاد دیگری دارید لطفاً بیان بفرمایید.


خادم:
ضمن تشکر از تمام عزیزانی که خط سوم را در شبکه های اجتماعی دنبال می کنند، لازم می دانم که مثل گذشته، آمادگی خود را برای بیان توضیحات تکمیلی در دایرکت اعلام کنم. این برای من افتخار بزرگی است و خدمت به ایمانداران را لطف خدا می دانم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خط سوم
خط سوم
مارا بجز خیالت فکری دگر نباشد، در هیچ سر صدایی زین خوبتر نباشد - سلمان ساوجی

مارا بجز خیالت فکری دگر نباشد، در هیچ سر صدایی زین خوبتر نباشد - سلمان ساوجی

آموزش مطلب نویسی:
با توجه به سوالات بسیاری که در دایرکت در مورد نحوه نگارش و نوشتن متون پرسیده می شود، تصمیم گرفتم که در این پست به بیان برخی تجربیات بپردازم که امیدوارم که مفید باشند. قطعا شما نیز تجربیاتی دارید که بسیار باارزش‌اند. لذا خواهش میکنم که آنها را در کامنت بنویسید تا از شما نیز بیاموزیم.

  1. ⁩با چه نیتی: همیشه قبل از نوشتن، به نیت خود توجه کنید. بهتر است نیت خدا باشد و همین توجه به نیت، گاهی مانع از یک اشتباه میشود. در ابتدای نوشتن، از خدا طلب یاری کنید تا شاهد اعجاز او باشید. فراموش نکنید که: ما قلم هستیم در دست خطاط.
  2. به چه کسی: مسلما طریقه گفتار شما با یک کودک و افلاطون یکسان نیست. ظرفیتهای شنونده را در نظر داشته باشید و پیشنهاد می کنم برای آنکه همه بفهمند، از کلمات پیچیده استفاده نکنید. این کارها نشانه سواد نیست.
  3. با چه لحنی: هرگز نمی شود برای تشویق، تنبیه، محبت، آرام کردن، غم و… از یک لحن استفاده کرد. گاهی باید قاطع بود و گاهی هم مماشات کرد اما اکیدا توصیه می کنم جوری حرف نزنید که کسی وابسته شود. دلبری ممنوع است! اگر از کسی دل می برید،باید امانتدار نیز باشید!
  4. در چه زمانی: حرف را اگر زود بگویید کال است و اگر دیر بگویید بیات. اگر الان چیزی در مورد دختر آبی بنویسم، خواهم دید که: دوست عزیز خواب بودی و شام را خوردند!
  5. چه محتوایی: دقت کنید که به هجونویسی شهرت نیابید. اگر طالب گفتمان سازنده هستید، قبل از نوشتن تحقیق کنید. اگر از چیزی مطمئن نیستید ننویسید. گمراه کردن دیگران گناهی بزرگ است.
  6. منبع: اگر حرفی را از کسی نقل می کنید،حتما از صاحب سخن نیز نام ببرید. سعی کنید برای راحت تر بودن مخاطب، منابع خود را نیز ذکر کنید. همچنین مطالبی که منبع دقیقی ندارند را اشاعه ندهید.
  7. کمی طنز هم بد نیست: اگر مطالب را طولانی بنویسید و خیلی خشک باشد، مخاطب را خسته می کند. برای این کار طنز فاخر خوب است اما هرگز هجو ننویسید!
  8. مبهم حرف نزنید: من به وضوح متوجه شده ام که مردم دوست دارند که بعد از مطالعه، چیزی به تفکر ایشان اضافه شده باشد. بسیاری فقط به دنبال روزنه یا ایده هستند تا در ذهنشان گشایشی رخ دهد. کسی علاقه ای به مطالعه یک مکاشفه بی سر و ته ندارد و همین حالا هم درگیریهای فکری مردم کم نیست!
  9. دوست شناسی: قطعا شکل نگارش در خط سوم و خبر ورزشی متفاوت است. اول مشخص کنید که با چه کسانی میخواهید سخن بگویید، سپس شروع به نوشتن کنید.
  10. دعوا نکنید: فراموش نکنید که کسی مجبور نیست نوشته شما را بخواند. حتی کسی مجبور نیست که با شما صحبت کند! مستبد نباشید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خط سوم
خط سوم
دل ز تنهایی به جان آمد خدارا همدمی - حضرت حافظ

دل ز تنهایی به جان آمد خدارا همدمی - حضرت حافظ

امشب بعد از پنج سال با شما درددل می کنم. دقت کرده اید که سیصد پست و نزدیک به پنج سال گذشت؟ چقدر باهم گفتیم و شنیدیم و آموختیم. چه دوستانی آمدند و رفتند. حالا شاید یک میلیون نفر با خط سوم (نه من) آشنا شده اند…

انگار همین دیروز بود که قلم در دست خطاط قرار گرفت و نوشت. نمی دانم به درددل چند نفر گوش کردم اما می دانم که در غم‌های بسیاری شریک بودم. واقعا بخاطر ندارم که چند سوال را پاسخ دادم اما می دانم که بسیار بود. گاهی سوالات بقدری تخصصی بود که شروع به تحقیقات گسترده می کردم. از فراکتال ها و تُهی در ریاضیات گرفته تا حادث و قدیم در فلسفه. از مُثُل افلاطون تا نسبیت عام اینشتین. فقط می دانم که باید زبان همه را می فهمیدم.

چند روز پیش، دوستی می گفت که روحت را نمی توانم حس کنم. می گفت یا راه را بسته ای و یا خودت را بین بسیاری تقسیم کرده ای اما در هر حالت چیزی از تو نمانده که حس کنم. بله او درست می گفت. این میراث خط سوم است. فرجامی که از ابتدا معلوم بود.

پای صحبت ها نشستم. از دختری که پدرش به او تجاوز کرده بود تا پسری که پدرش را در یک اتفاق کشته بود. نمی دانم چند نفر را متناسب با شریعت و اعتقاد خودش به محبت خدا امیدوار کردم و با او آشتی دادم. شاید نتوانم بگویم که گاهی این آشتی چقدر بعید به نظر می آمد. هر بار درد را با ایشان چشیدم و این وظیفه خط سوم بود. دردهایی که شاید اگر نشنوید راحت تر باشید اما هرگز رازی فاش نشد.

هر بار که عزیزی آمد، ندایی گفت: کاشف، حال خودت مهم نیست! او را دریاب! او امانتی نزد توست!. خداراشکر که تمام سعیم را کردم و خوشحالم که نشانه ها راهنما بودند. از هر عزیزی که حس می کند کوتاهی کرده ام، صمیمانه عذر می خواهم. لطفاً من را ببخشید. من تمام سعیم را کردم اما شاید توانم کم بوده. حلال کنید.

اشتباه نکنید این غمنامه نیست. هرچه کردم وظیفه بود و چه افتخاری بالاتر از این؟ حالا می دانم که خط سوم یعنی دوستی با همه حتی کسانی که طرد شده اند. به یاد جمله ای شمس تبریزی افتادم که می گفت: تنهات رها کردند. من یار بی یارانم.

امشب خواستم با شما درددل کنم. شاید در این پنج سال، کسی نیامد که بخواهد بشنود. شاید هم فقط شنیدن را یاد گرفته ام. شاید اینقدر درگیر مشکلاتشان بودیم که فرصت نشد. باز هم ببخشید. این بود درددل های پنج ساله. دقت کردید که امشب باران بارید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خط سوم
خط سوم
ما موظف به وظیفه ایم نه قائل به نتیجه - کاشف

ما موظف به وظیفه ایم نه قائل به نتیجه - کاشف

امشب دوست عزیزی برایم گفت که چقدر دوست داشته برای کمک به بلوچستان بیاید اما نتوانسته. لازم شد که از معنای این جمله ی همیشگی یعنی: ما موظف به وظیفه ایم نه قائل به نتیجه بگویم.

وظیفه:
شاید مهمترین موضوع در این مبحث همین باشد که چه کسی وظیفه را به شما محول کرده است. اگر او را عادل، عاقل، عالم، سرشار از محبت، و در یک کلام رفیق یافتید، هرچه بگوید را خواهید پذیرفت. دقت کنید که چه کسی شما را موظف کرده. خدا، شیطان یا نفس خودتان؟ و برای تشخیص آن ببینید چه چیزی از شما میخواهد. اگر دیدید که ندایی در درونتان شما را دعوت به زنا میکند، این مطمئنا نیاز نفس خودتان است. درواقع دستوراتی که خدا در شریعت بیان داشته، سنگ میزان شناخت منبع همین وظایف است.

نتیجه:
بی توجهی به نتیجه ابدا باعث جبرگرایی مطلق نمی شود زیرا فقط کسی میتواند وظایف الهی را متوجه شود که با اراده ی خودش تسلیم اراده خدایش شود. تشخیص ماهیت وظیفه محوله هم به هیچ وجه سخت نیست. ابتدا ببینید که خدا در شریعت چه گفت، سپس ببینید که دلتان چه دوست دارد و در نهایت کاری را بکنید که هردو راضی باشند و مطمئن باشید: این وظیفه شما بوده که انجام دادید. گاهی ممکن است که اصلا از نتیجه آن کار باخبر نباشید و یا در نهایت ببینید که نتیجه ای متفاوت از چیزی که فکر میکردید داشته اما اگر بر مبنای اراده الهی تلاش کرده باشید، نتیجه همان چیزی خواهد بود که باید باشد. بله به راستی که نتیجه در دست خداست.

تلاش:
اگر قرار است همه چیز در اختیار خدا باشد، آیا لازم است که تلاش کنیم؟ بله قطعا باید تلاش کرد و این تلاش برای خودتان مفید است. زیرا وقتی که به گذشته نگاه می کنید، خواهید گفت: من تمام تلاشم را کردم و راضیم به خواست خدا. این باعث آرامش خودتان است. ضمنا خدا برای انجام کارهایش به ما نیازی ندارد اما این افتخار برای ماست که وسیله ای در جهت اجرای اراده او باشیم.

سطح:
چرا دوست دارید همه چیز را سطح بندی کنید؟ فراموش نکنیم که هیچکس برای انجام وظیفه تشویق نمی شود اما اگر انجام ندهد مستحق تنبیه است! خدا به هیچکس بیش از حد توانش محول نکرده و هرگز بابت چیزی که محول نکرده بازخواست نمیکند. ضمنا وظیفه هیچکس کوچکتر از دیگری نیست. ممکن است فکر کنید که وظیفه ی یک مادر خانه‌دار کمتر از رئیس جمهور است؛اما اگر دقت کنید، خواهید دید که نقش تربیت یک مادر و لقمه هایی که یک پدر بر سر سفره گذاشته، در رفتار همین رئیس جمهور مشهود است! هیچکس در هیچ چیزی بی تقصیر نیست. خودتان را بیگناه ندانید! این را حاضرم به شما اثبات کنم!بقول شمس تبریزی: هر مشکلی که به تو رسد از خود توست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خط سوم
خط سوم
چه خون که در دل یاران مهربان انداخت - حضرت سعدی

چه خون که در دل یاران مهربان انداخت - حضرت سعدی

اصلا تمرکز ندارم. کلمات در ذهنم می چرخند. ایمانم را بر باد رفته می بینم. امشب آنچه می نویسم شبیه هذیان است اما زبانم خاموش است…

یک دقیقه به تصویر نگاه کنید. دخترکی هفت ساله را فرض کنید با موهای بلند طلایی که بافته شده. چشمانی آبی در لباسی ارغوانی با طرح های طلایی. حالا او ساکت ایستاده و نگاهت می کند. وقتی که مبهوت خدای درون او می شوی، می فهمی که این فرشته سندروم داون دارد اما مگر فرشته ها در بهشت نیستند؟ نه؛ اینجا سیل آمده و شش ساعت تا نزدیکترین شهر فاصله است. سرگیجه می گیری…

بچه ها می گویند که دیوانه است و با او بازی نمی کنند اما تو در لابه‌لای گیسوی او گیر کرده ای. دوش در محفلِ ما صحبتِ گیسوی تو بود؛ تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود. به آن لباس ارغوانی حسودی می کنی. رَشک بَرَم کاش قبا بودمی؛ چونکه در آغوش قبا بودی ای. حالا می دانی که زیباتر از او ندیده ای. می دانی که عمر این آینه کوتاه است. آینه ای، رنگِ تو عکس کسی‌ست؛ تو ز همه رنگ جدا بوده ای. چشم از او بر نمی داری مبادا که کمتر خدا را ببینی…

امشب دوباره رفتی که به بهانه ی توزیع ارزاق، او را ببینی. او مریض بود و خانواده اش پول نداشتند که تا درمانگاه بیاورندش. کودک را برمیداری و به شهر می آوری تا درمان شود اما این تنها بهانه ای‌ست که بیشتر نگاهش کنی. حالا در رختخواب هستی اما خوابت نمی برد.لعنت به این تخت که او ندارد. لعنت بر این سقف که او ندارد. لعنت بر این بخاری و پتو. لعنت به آن مدرسه ای که رفتی و او نرفت. آهای کاشف تو امشب کافر شده ای…

تصویرش یک لحظه از جلوی چشمت کنار نمی رود. میسوزی که او را دوباره ببینی. می دانی که خدایت هیچ کاری را بیهوده نمی کند اما در پهناورترین استان که هرگز فکر نمی کردی به آنجا بروی، در دورترین روستا و در بین اینهمه کودک، چرا باید او را ببینی؟ به راستی که خطاط با عکاس چه کرد! تورا دیوانه می خواهد؟ تورا کافر می پسندد؟ راحت تر نبودی اگر نمی دیدی؟ خواست اذیتت کند؟ می خواست بگوید که نمی توانی کاری کنی؟ دوباره به تصویر نگاه کنید. آیا فقط من کافر شده ام؟

حالا تویی و هزاران آرزو که خودت در هیچکدام نیستی. کاش پول داشتی و به خانواده اش می دادی؛ کاش می توانستی سرپرستی او را قبول کنی؛ ایکاش در زاهدان به مدرسه برود؛ خودت به مادری در بندرعباس که در فقر کامل بود آنقدر امید دادی که با فرزندش کار کرد و حالا کودکش به مدرسه استثنایی نمی رود!آری کاشف تو معجزه خدا را در امید دیده ای!

کاش کاشف او را فراموش کند اما مگر می شود؟ او آینه است! کاش هیچکس گیسویش را، چشمانش را نبیند…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خط سوم
خط سوم
شادی ز میان غم بر انگیز - حضرت مولانا

شادی ز میان غم بر انگیز - حضرت مولانا

مسابقه:
امشب قصد دارم برای اولین بار مسابقه ای از عجیب ترین سوالاتی که از من پرسیده شده است را برگزار کنم. امیدوارم همانقدر که من از خواندن آنها می خندم، برای شما هم لحظاتی شاد فراهم کنم. توجه داشته باشید که تقریبا هر روز از این دست سوالات از من پرسیده می شود. به نظر شما کدام جالبتر است؟

  • چرا خدا به بنی اسرائیل دستور جنگ داد؟
  • جواب: ببخشید من خدا نیستم.

  • ابراهیم بیشتر فرزندش را دوست داشت یا یعقوب؟
  • جواب: من ابراهیم هستم یا یعقوب؟

  • «پس از ۵۰ خط توضیح در مورد موسی»، به راستی موسی که بود؟
  • پاسخ: به راستی همینی که گفتید بود.

  • اگر مثل زمان دایناسورها، شهاب سنگ به زمین بخورد چه می شود؟
  • جواب: می میریم.

  • اگر کرونا بگیریم چه می شود؟
  • جواب: بیمار می شویم.

  • آیا فرشته ها که اختیار ندارند، گناه می کنند؟
  • جواب: خیر نمی کنند.

  • اگر یک روز خودم را در خیابان دیدم، اول از همه چه بگویم؟
  • جواب: اول سلام کنید.

  • ⁦چرا من پیغمبر نیستم؟
  • جواب: چون خدا پیغامی نداده که برسانید.

  • ⁦«در مجلس ختم مادربزرگش». در ذهن من چه می گذرد؟
  • جواب: مادر بزرگت.
  • ادامه: عه از کجا فهمیدی؟

  • ⁦من که هستم؟
  • جواب: اسم شما چیست؟
  • ادامه: طاهره.

  • ⁦اگر روزی دوباره بخواهم حامله شوم چه می شود؟
  • جواب: مجددا بچه دار می شوید.

  • ⁦از وقتی کار نمی کنم بی پول شدم. باید چکار کنم؟
  • جواب: کار کنید.

  • ⁦تا ابد به او وفادار می مانم اما تا کی منتظرش باشم؟
  • جواب: تا ابد.


سوالات بسیار بیشتر از اینهاست و مطمئنم که جوابها برای دوستان بسیار مهم بوده اما آیا اینها را خودشان نمی دانستند؟ اگر به سوالات دقت کنید، می بینید که جواب تمام آنها در خود سوال بود. به نظرم بهتر است قبل از پرسیدن، یک بار به خود سوال توجه کنیم.آنوقت خواهیم دید که جواب هم پیش خودمان بوده است. بقول سعدی:«چو دانی و پرسی سوالت خطاست». امیدوارم در این زمان که نیاز به شادی داریم، توانسته باشم لبخند را بر لبانتان بیاورم. راستی به نظر شما کدام سوال و جواب جالبتر بود؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خط سوم
خط سوم
تعریف خط سوم چیست؟

تعریف خط سوم چیست؟

به جرات می توان خط سوم را معروفترین گفتار حضرت شمس تبریزی دانست که یکی از بزرگترین معماهای تاریخ عرفان است. حتی پس از گذشت حدود هزار سال، هنوز کسی نمی تواند ادعا کند که معنی آنرا کاملا دریافته و البته شاید کسی که متوجه بطن این گفتار شود هم هرگز آنرا بیان نسازد.

شمس تبریزی در جایی دیگر بیان می دارد که:«چون گفتنی باشد و همه عالم از ریش من در آویزد که مگر نگویم، حتی بعد از هزار سال، این سخن بدان کس برسد که من خواسته باشم!» و این یک معنی دارد. بله تنها کسی می تواند عالِم به رموز این گفتار شود که شمس تبریزی خواسته و اجازه داده باشد!

و جالب است که وی در جایی دیگر بیان می دارد: «حکمت بر سه گونه است. حکمت گفتار، حکمت رفتار و حکمت دیدار. حکمت گفتار را عالمان راست، حکمت رفتار را عابدان و حکمت دیدار را عارفان!». حالا بر مبنای این دو عبارت معروف، به شناخت ابعاد خط سوم می پردازیم.

در بیان مبحث خط سوم، بیان های بسیاری گفته شده که معروفترین آنها را باید کتاب خط سوم نوشته دکتر ناصرالدین صاحب‌الزمانی دانست لیکن به نظر می‌رسد که استاد ارجمند، در برخی نقاط به بنبستهایی هم برخورد کرده اند. از این‌رو، بیان ما در اینجا صرفا بر مبنای گفتار حضرت شمس خواهد بود که در مورد دسته بندی حکمت مطرح کرده بودند. این عبارت ادامه ای بسیار مهم دارد که متاسفانه در اکثر نقل قول ها ذکر نمی شود و در اینجا بیان می داریم:

آن خطاط سه گونه خط نوشتی
یکی را او خواندی ولاغیر
یکی را هم او خواندی هم غیر
یکی را نه او خواندی نه غیر او
آن [خط سوم] منم! که سخن گویم
نه من دانم نه غیر من…

در ابتدا باید به بیان ارکان این گفتار بپردازیم یعنی: خطاط، خط، نوشتن و او. با آنکه در برخی تفاسیر، خطاط را شمس تبریزی فرض کرده اند، لیکن به نظر می رسد که این تصور اشتباه است زیرا اگر شمس تبریزی همان خطاط باشد، واضح است که علاوه بر خط سوم، باید خط اول و دوم نیز باشد زیرا در عملِ نوشتن تفاوتی وجود نداشته است. بنابراین می توانیم بفهمیم که قطعا کسی جز خدا را نباید خطاط فرض کرد که شمس تبریزی همانا خط سوم باشد. حالا با مسئله ی دیگری مواجه می شویم. در بخش «یکی را نه او خواندی نه غیر او» چگونه است که خطاط نمی تواند ساخته ی خودش را بخواند و اشکال در همینجاست. بله در این گفتار، «او» را نباید خدا فرض کرد بلکه «او» همان اعضای خطوط هستند. حالا عبارت ساده سازی شده را باهم مرور می کنیم:

خدا سه گونه خط [فکری] ترسیم کرد
۱- خط اولی همان بود که خودشان می فهمیدند اما دیگران نمی فهمیدند.
۲- خط دومی همان بود که هم خودشان می فهمیدند و هم دیگران.
۳- و خط سوم همان که نه خودشان می فهمیدند نه دیگران!
آن خط سوم منم که سخن می گویم اما نه خودم می فهمم نه دیگران!

حالا مهمترین سوال مطرح می شود که به راستی چه چیزی وجود دارد که برخی می فهمند و برخی نمی فهمند؟ برای تکمیل این پازل، نیاز است که دسته بندی های خطوط را بر مبنای حکمت از نظر شمس تبریزی انجام دهیم:

  1. عالمان - خط اول (او خواندی ولاغیر)
  2. عابدان - خط دوم (او خواندی و هم غیر)
  3. عارفان - خط سوم (نه او خواندی نه غیر او)

با توجه به آراء بزرگان عرفان و تصوف می توان به این نتیجه رسید که همیشه عارف به رموز الهی در مراتب بسیار بالاتری نسبت به عالم شریعت قرار دارد. حتی از قول شمس تبریزی نقل است که گفت: «شناخت خدا عمیق است؟ ای احمق عمیق تویی! اگر عمیقی هست تویی! تو چگونه یاری باشی که اندرون رگ و پی و سر را چون کف دست ندانی؟ چگونه بنده خدا باشی که جمله سِر و اندرون او را ندانی؟» و این بوضوح به مرحله فنا در عرفان اشاره دارد زیرا فقط در این مرحله است که می توان خدا را در قالب عظمت خدایی و به حد کمال شناخت. بعبارت دیگر، فقط کسی می تواند خدا را تا این حد بشناسد که درون او، از جنس او، و مانند قطره ای که در دریا می چکد با او یکپارچه شده باشد و این همان خط سوم است. پس درواقع چیزی که برخی می فهمند و برخی نمی فهمند، همان دلیل از انجام اعمال است که در ذیل بصورت تفصیلی بیان می گردد:

  • «آن خطاط سه گونه خط نوشتی»
    خدای متعال انسانها را به سه دسته که بر مبنای نحوه ی تفکر و حکمتشان متمایز هستند، قرار داد.
  • «یکی را او خواندی ولاغیر»
    خط اولی ها یا همان عالمان که به تفکر خود متکی هستند. این دسته متوجه دلایل عملکرد خود می شوند زیرا بر مبنای تفکر خودشان شکل گرفته اما دیگران نمی توانند رفتار ایشان را درک کنند زیرا از ذهن آنها باخبر نیستند.
  • «یکی را هم او خواندی هم غیر»
    خط دومی ها یا عابدان که مبنای رفتار خود را بر عبادت قرار داده اند و در اصطلاح، عوام خوانده می شوند. عابدان کسانی هستند که عالمان برایشان تصمیم می گیرند و این دسته دارای تفکرات پیچیده ای نیستند بنابراین هم خودشان متوجه دلایل رفتار خود می شوند و هم بقیه می فهمند که چرا فلان کار را انجام داد. درواقع، رابطه ی خط دوم و خط اول، عالم و عابد، مرجع و مقلد، خطیب و مستمع و... همیشه در بین خط دوم و اول جاری است. خط اولی ها خودشان می دانند که چه چرا فلان تصمیم را می گیرند زیرا بر مبانی فکری خود مسلط هستند اما دیگران دلیل این رفتار را متوجه نمی شوند، حال آنکه در خط دوم، عوام قرار دارند که عالمان برایشان فکر می کنند و تصمیم می گیرند. بنابراین دستورات به ایشان ابلاغ می شود و هم خودشان می دانند که دلیل رفتارشان گفتار عالمان است و هم دیگران می دانند که ایشان بر مبنای گفتار کسی دیگر عمل می کنند.
  • «یکی را نه او خواندی نه غیر او»
    این بخش از گفتار شمس تبریزی که اشاره به عرفا دارد را می توان در مراحل سلوک بیان کرد. وقتی که عارف در مراحل مختلف به معنای حقیقی تسلیم پی می برد، درمی‌یابد که همه چیز در ید اختیار خداست و اینجاست که عارف با میل خویش، اختیار را به رفیق حقیقی سپرده و تسلیم فعل و عمل او می گردد. یکی از دقیقترین اشارات به این موضوع را می توان در بیتی از مولانا دید که فرمود:«ای هفت گردون مست تو، ما مهره ای در دست تو». توجه داشته باشید که این موضوع به معنی جبرگرایی مطلق نیست بلکه عارف با میل خودش اختیار را به کسی واگذار می کند که عادل، عالم، عاقل، محبت، و در یک کلام رفیق واقعی است. پس در نتیجه ی این تسلیم، مشخص است که رفتار و عملکرد عارف را خدا مانند مهره ای در دست خودش رقم می زند بنابراین ممکن است رفتارهایی را از عارف ببینیم که نه خودش و نه دیگران دلیل آنرا نمی دانند و این ناشی از مرتبه ی تسلیم است.
  • «آن خط سوم منم»
    می دانیم که در مرتبه ی فنا، عارف که از هرگونه ناپاکی مبری شده است، مانند قطره ای در دریای وجود خدا وارد می شود و با او به وحدت می رسد. و قطره ای که در دریا بچکد دیگر قطره نیست بلکه دریاست اما نه تمام دریا بلکه جزوی از دریا که خصوصیات دریا را دارد. در اینجا می توان «منم» را به دو صورت تعبیر کرد. اول می توان گفت که منظور شمس تبریزی از «منم»، اشاره ای است که من در این مرتبه هستم و منافاتی ندارد که دیگران هم به این مرحله برسند. البته با توجه به گفتاری از ایشان که فرمود:«من کو؟ مرا هیچ خبر نیست. اگر مرا بینی سلام برسان» و جایی دیگر که گفت:«همه در این دنیا می خواهند چیزی شوند اما تو هیچ شو!» به نظر نمی آید که مراد از «منم» اشاره به مَنیَّت باشد. پس معنا را باید از «منم» در وجه وحدت دانست. یعنی هر کسی که در خط سوم وارد شود بواقع یک ذات است و همان هستند که روزی قطره هایی منفرد بودند و حالا دریا شده اند و همگی یک «منم» می باشند.

در جمله ای دیگر از شمس تبریزی مشاهده می کنیم که فرمود:«جوهر ع‌ش‌ق، قدیم است» و این گفتار به وضوح اشاره به مبحث قدیم و حادث در فلسفه، منطق و حکمت دارد بنابراین از شخصی که تا این حد تسلط بر علوم دارد نمی توان انتظار داشت که گفتاری را به بطالت بیان کرده باشد.

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خط سوم