تا حالا چندین پست در مورد عهد و وفای به عهد نوشته ام اما تا حالا فرصت نشده که به تبعات عهدشکنی اشاره کنم. آیا تا حالا به آن فکر کرده اید؟
سنتز یا دگردیسی:
اگر با کسی عهد بستید، فراموش نکنید که این پیمان بین دو شخص است و نمی توان آنرا یکطرفه فسخ کرد. کسی که یک بار مورد عهد شکنی قرار بگیرد، دیگر نسبت به هرچه عهد است بی اعتماد می شود. او اگر همچنان پایبند به اعتقادات انسانی باشد، این کار را با کسی نمی کند ولی اگر نباشد، خواهد فهمید که عهدشکنی آنچنان هم سخت نبوده. حالا شما او را به یک عهدشکن با سایرین تبدیل کرده اید.
شبهای سخت:
بزرگی می گفت: مشکل دروغگو این نیست که کسی به او اعتماد نمی کند. مشکل آن است که او نیز به کسی اعتماد ندارد. آری به راستی که عهدشکن هرگز نمی تواند نسبت به دیگران اعتماد کامل داشته باشد. او همیشه در انتظار خیانت به عهد است که این اتفاق قطعا رخ خواهد داد. این وعده ی خط سوم است. همانطور که هیچ زناکاری ازدواج نمی کند الا با زناکار، هیچ خیانتکاری هم آینده ای نخواهد داشت الا با خیانتکار. این همان ترسی است که باعث بی اعتمادی به سایرین نیز می شود. چنین شخصی شبهای سختی خواهد داشت.
نگاه ها:
کسی که یک بار به کسی خیانت کند،در نظر همه انسانی غیر قابل اعتماد است. همه می دانند که او با خیانت آشناست. همین موضوع است که باعث بی اعتمادی سایرین به او می شود.
تخریب:
شما با خیانت و عهدشکنی، اعتقاد و ایمان شخصی را به تعهد تخریب می کنید. او با خودش خواهد گفت که این همان چیزیست که قرار بود مانع بروز اتفاقاتی بشود اما نشد و چه تضمینی هست که سایرین به اعتمادم خیانت نکنند؟ آری او نیز دیگر هیچکس را باور نخواهد داشت و باید خوشاقبال باشد که این رویکرد را به خدا نیز بسط ندهد. شاید او خدا را ضامن تعهدات بداند.
نتیجه:
همانطور که بیان شد، عهدشکنی را باید یک رخداد فردی دانست که بر اجتماع و حتی ایمان ایشان نیز موثر است و به سرعت تبدیل به اپیدمی می شود.در شینتو (شریعت ژاپن) تعریفی برای گناه و ثواب وجود ندارد اما بی آبرویی پایان همه چیز است و بی آبرو راهی ندارد جز خودکشی. حالا کسی که پیش خدا نیز آبرویی ندارد چه باید بکند؟
وقتی که کوهنوردان در سراب،ستاره ای را چون عطیه ای برای مسیریابی گیتی ببیند، هرگز کاشف نخواهند بود. راستی روز کوهنورد مبارک…