حالا باید در مورد اتفاقات و اغتشاشات و اعتراضات قیمت بنزین بنویسم. بدون تعارف خواهم نوشت!

خبر:
از همه طرف اخبار ضد و نقیض می شنوم. یکی می گوید که در جاده ی بندر امام، افرادی که به نیزارها فرار کرده بودند را به گلوله بسته اند و اجسادشان حالا در نیزار ها است. یکی دیگر می گوید هفتاد درصد از تلفات، مربوط به نیروهای امنیتی است که اغتشاشگران مسئول قتل آنها هستند. تنها چیزی که می دانم این است که آدم کشته شده! توجه کنید به واژه ی آدم!. یا ایهاالناس آدم کشته شده!

آغشته:
اما به راستی چرا کشته شدند؟ چه کسی مسئول این خون‌ است؟ کسی که آتش زد؟ آنکه آتش گشود؟ کسی که آتش گرفت؟ یا برخی که آتش را شعله ور ساختند؟ همان برخی که با نادانی خویش بنزین بر این آتش ریختند!؟ چه لبهایی که به دروغ آلوده بود و دستهایی که به خون آغشته شد! یا ایهاالناس دشمن را بشناسید!

هیزم:
چرا باید هیزم آتش برخی باشم؟ این سوالی است که هر آدمی باید از خودش بپرسد. چقدر از این برخی برای شما جنگیدند، اسارت کشیدند، دست و پا و نخاع و اعصاب و روان دادند؟ کدام تصمیمشان فرزندانتان را به کشتن نداد؟ برخی که یک شبه سعدآباد را ترک کردند؟ یا برخی که دوباره در همانجا اطراق کردند؟ برخی که وقتی مردم را مخالف خود دیدند، ۱۷۰۰۰ نفر را در کوچه ها ترور کردند؟ یا برخی که وقتی سوت اولین موشک را شنیدند، به جایی خوش آب و هوا برای تحصیل رفتند که تابعیت آنرا داشتند؟ آری همه ی اینها برخی هستند و ما همگی هیزم! یا ایهاالناس واقعا برای کدامیک مهم هستیم!؟

اینجا را ببین! می خواستم چیزی ننویسم اما وقتی آدم می میرد، خونم به جوش می آید! خط سوم پاسدار خون آدم است و مقید به صراط وارث آدم! ببخشید که پرحرفی کردم. دست خودم نبود. حال کاشف خوب نیست. حالا او یکپارچه خشم است و وظیفه. مگر صوفی می تواند بی تفاوت باشد؟ وظیفه شما چیست؟ شما بنویس از آنچه باید بگویی.

از خون جوانان وطن لاله دمیده…