به تصویر دقت کنید. آیا او را می شناسید؟ اینجا کلاس ۴۴۲ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است که در روزهای سه‌شنبه، محمدرضا شفیعی کدکنی درس می دهد. کلاسی که نه حضور و غیاب دارد و نه برنامه ای درسی اما جای سوزن انداختن نیست. راستی روز معلم را به او و همه ی معلمان تبریک می گویم اما آیا شما هم معلم هستید؟معلم چه کسی است؟

انتگرال اورست:
در مدرسه به ما آموختند که ارتفاع قله اورست ۸۸۴۸ متر است اما آیا روزی به اورست خواهید رفت؟ احتمالا شما هم برایتان سوال است که انتگرال در کجای زندگی مفید است؟ اما حالا شما می توانید جابجایی، مساحت و حجم اورست را محاسبه کنید و در ایران باید همه بتوانند! می بینید که چه علوم باارزشی را آموخته ایم؟ می بینید حالا که حجم اورست را می دانیم چقدر زندگی‌مان راحت ترشده؟

قالبساز:

روزی فکر می کردم که اصلا آزادی فکری ممکن است یا خیر. باید بپذیریم که هرچه آموخته ایم، به ذهن و تفکر ما قالب داد و بیایید تا آزمایش کنیم: «آیا می توانید ایده ی ساخت یک وسیله ای نقلیه را بگویید که مثل وسایل قبلی نباشد؟». احتمالا در ذهنتان وسیله ای را فرض کردید که بر روی سطح حرکت کند و یا پرواز کند. اگر بیشتر به خودتان فشار آورید،احتمالا حرکت در زیر زمین یا در زمان را هم پیشنهاد می‌دهید داد اما اینها ایده های جدیدی نیست. یک تئوری مدیریتی هست که می گوید: «برای پیشرفت یک شرکت، از کسی که در شرکت شما نیست نظر بخواهید. او محدودیت های موجود در شرکت شما را نیاموخته و ایده هایی شگرف می دهد!» و شما یاد گرفته اید که ایده او را مسخره کنید…

مهاجم فرهنگی:
سال گذشته با گروهی از معلمان یزدی همسفر بودم. آنها دستور داشتند که با زبان مرجع (یعنی فارسی بدون لهجه) آموزش دهند. کودکی که در این مدرسه با معلم خود مواجه می شود، خواهد فهمید که سخن گفتن بدون لهجه یک امتیاز است و باید فرهنگ و ریشه های قوم خود را رها کند. اما مگر فرهنگ خودش ایرادی داشت که باعث خجالت باشد؟ این فرهنگ جدید، به او انتگرال اورست را خواهد آموخت! آیا معنی تهاجم فرهنگی چیز دیگریست؟

مدافع فکری:
مرتضی مطهری می گفت: «ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را می آموزد نه اندیشه ها را». و این جمله بقدری عمیق است که قابل وصف نیست. شمایی که قصد آموزش به دیگران را داری، لطفا دقت کن که ذهن کسی را با آموزش قالبهای فکری محدود نسازی. این ظلم به یک شخص نیست بلکه تخریب نسلها تا بینهایت است. بله معلمی سخت ترین شغل دنیاست!

:small_red_triangle_down: به تصویر دقت کنید. آیا او را می شناسید؟ اینجا کلاس ۴۴۲ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است که در روزهای سه‌شنبه، محمدرضا شفیعی کدکنی درس می دهد. کلاسی که نه حضور و غیاب دارد و نه برنامه ای درسی اما جای سوزن انداختن نیست. راستی روز معلم را به او و همه ی معلمان تبریک می گویم اما آیا شما هم معلم هستید؟معلم چه کس